زن و شوهری که مدت‌ها از هم جدا شده‌اند، در حالی که خانواده‌شان برای عروسی متحد می‌شوند، ازدواجشان را جعل می‌کنند.

تنها گزینه یک پسر جوان برای پاک کردن یک بدهی بسیار بد، تقلب در المپیک ویژه با ظاهر شدن به عنوان یک شرکت کننده است.

استفانی پلام بیکار و تازه طلاق گرفته در کسب و کار وثیقه پسر عمویش شغلی پیدا می کند، جایی که اولین مأموریتش او را به دنبال یک پلیس محلی تحت تعقیب از گذشته عاشقانه اش قرار می دهد.

در پی اتفاقات فیلم اول، سورلی و دوستانش باید شهردار "اوکتون سیتی" را از ویران کردن خانه شان باز دارند تا راه را برای...

داستان سنجابی به نام سارلی که از پارک محل زندگی خود رانده شده و حالا مجبور است در میان شلوغی‌های شهر زنده بماند. دست بر قضا او غنیمتی گران‌بها می‌یابد که سارقان دزدیده بودند.

برای حیوان مهمانی دوست داشتنی بن استون ، آخرین چیزی که او انتظار داشت این بود که هشت روز بعد شب زنده داری او در آستانه خانه او ظاهر شود و به او بگوید که از فرزندش باردار است.

سریال روایت «مایک» جوانی نابغه است که از دانشگاه اخراج شده و روزگار خود را با فروش مواد می گذراند و ناگهان در یکی از معامله های خود هنگامی که از دست پلیس در حال فرار است خود را در میان مصاحبه ای برای گرفتن یک شغل می بیند، آن شغل چیزی نیست جز دستیاری یکی از بزرگترین وکلای آمریکا «هاروی اسپکتر». با اینکه مایک هیچ تحصیلاتی ندارد اما با نبوغ خارق العاده خود هاروی را مجبور به انتخاب خود می کند اما …

زن و مردی مجرد پس از اینکه بهترین دوستانشان در یک تصادف جان می دهند، باید سرپرستی تنها فرزند آنان را به عهده بگیرند.

پس از جدا شدن توسط پلیس، عروسک قاتل چاکی توسط تیفانی ، دوست دختر سابق قاتل زنجیره ای که روحش درون اسباب بازی است، زنده می شود. به دنبال مشاجره، چاکی تیفانی را می کشد و روح او را به عروسک عروس منتقل می کند. چاکی و تیفانی برای یافتن طلسم جادویی که می‌تواند آنها را به شکل انسانی بازگرداند،تصمیم میگیرند که همراه جسی و جید که از زنده بودن محموله‌شان بی‌اطلاع هستند، به نیوجرسی بروند.

خانم «ابی ریتچر» (کاترین هیگل) یک عاشق دلخسته و تهیه کننده برنامه های تلویزیونی است زمان بسیاری را در زندگی صرف پیدا کردن جفت مورد نظر خود کرده, اما با تمام ناامیدی هنوز تنهاست . او مجبور به همکاری با یک مجری مشهور بنام «مایک» (جرالد باتر ) می شود و ...

یک زن جوان بعد از این‌که برای 27 مرتبه ساقدوش عروس بوده است مجبور است در عروسی خواهرش با مردی که او به شدت و پنهانی به او علاقمند است همین نقش را برعهده بگیرد.

«جن کورنفلدت» زنی است که مرده ایده آلش، «اسپنسر» را پیدا می کند و بعد از آشنایی مختصر، آن دو با هم ازدواج می کنند. اما زندگی شاد آن‌ها تا زمانی دوام می آورد که در تولد سی سالگی اسپنسر آن‌ها می فهمند جایزه‌ای چند میلیون دلاری برای سر او تعیین شده است. قاتلانی که قصد جان او را دارند، مدت‌هاست که این زوج را تعقیب می کنند و ممکن است هرکسی باشند: دوستان، همسایه ها و ...

قهرمان داستان پسر کوچکی است که مادرش به آسایشگاه روانی فرستاده شده و پدرش مجبور به دوره گردی و فروشندگی شده است. او در یک هتل سطح پائین پناه می گیرد. داستان بر روی رابطه او با دیگران و تلاشش برای زندگی تمرکز دارد...